فصل‌دوم:
ادبیات و پیشینه‌ تحقیـق
۲-۱- مقدمه
یک پژوهشگر، قبل از انجام تحقیق و بعد از انتخاب موضوع و تدوین عنوان و قبل از نگارش طرح تحقیق، نیاز دارد که با مراجعه به مدارک و اسناد، پیرامون موضوع و مسئله ای که برای تحقیق انتخاب کرده است، آگاهی خود را گسترش دهد؛ تا بتواند در پرتو اطلاعات به دست آمده، مسئله تحقیق و متغیرهای خود را دوباره تعریف و معین کند. این امر به او کمک می کند تا تحقیق خود را در راستای مجموعه پژوهشهای هم خانواده قرار دهد و آن را با دستاوردهای تحقیقاتی دیگران هماهنگ کند.
مقاله - پروژه
هدف از گنجاندن بخش پیشینه تحقیق، عبارت است از:برقراری ارتباط منطقی میان اطلاعات پژوهش های قبلی با مسئله تحقیق، دست یابی به چارچوب نظری و یا تجربی برای مسئله تحقیق، آشنایی با روش های تحقیق مورد استفاده در پژوهش های گذشته. از این رو این بخش، با ارائه خلاصه ای که در بر گیرنده نکات مهمّی است، پایان میگیرد. بررسی پیشینه تحقیق، توانایی محقق را در انتخاب اطلاعات مهم و ارتباط آنها با یافته های تحقیق، نشان می دهد و چارچوبی برای اجرای تحقیق، فراهم می آورد. باید توجه کرد که در ادبیات موضوع، آخرین دستاوردهای علمی، پیرامون مسئله، بررسی می شوند و در پیشینه تحقیق، تحقیقات مشابه، مورد بررسی قرار می گیرند.
درباره اهمیت پیشینه، همین اندازه کافی است که از روی تعداد پیشینه هایی که محقق به آنها مراجعه می کند، می توان به مطالعات زمینه و نیز تأمل او درباره موضوع مورد بررسی، پی برد. چه بسیار پژوهش هایی که اگر به حد کافی به بررسی های پیشینه مراجعه می کردند، دیگر لزومی برای انجام آنها پیدا نمی شد. محققانی می توانند پیشینه های مناسب برای تحقیق خود پیدا کنند که مسئله تحقیق را به خوبی مطالعه کرده باشند.
در این فصل ابتدا به بیان مفاهیم نظری تحقیق پرداخته می شود و سپس مبانی نظری در چارچوب روش تحقیق ارائه خواهد شد. در ادامه ابیات پژوهش و در پایان نیز خلاصه فصل ارائه می گردد.
۲-۲- مبانی نظری تحقیق
در عصر حاضر سازمانهایی رقابت پذیرند که نیروهای انسانی کارآمد، ساختار و فرایندهای مناسب و مشتریان راضی داشته باشند. در حال حاضر کشورهایی توانسته اند گوی رقابت را از دیگر کشورها بربایند که سرمایه های فکری نیرومندتری داشته اند. ایران نیز به عنوان کشوری با جمعیت جوان که دارای ثروتهای خدادادی بسیار می باشد می تواند از پتانسیل موجود در زمینه نیروهای انسانی (به عنوان یکی از مهمترین فاکتورها در سرمایه فکری) بهره برده و با هدایت مناسب این نیروها بستری مناسب در جهت تقویت سرمایه فکری در سطح ملی فراهم آورد. نگاهی گذرا به شرایط فعلی صنایع و سازمانهای کشور، حاکی از شرایط نامساعد در کلیه فاکتورهای موجود در سرمایه فکری می باشد. کمبود منابع اطلاعاتی مناسب در زمینه سرمایه فکری باعث گردیده که مدیران اطلاعات کمی در ارتباط با سرمایه فکری و نقش آنها بر عملکرد سازمانی و کسب مزیت رقابتی شان داشته و از بهره برداری کامل عاجز بمانند.در عصر فرا رقابتی سازمانها با محیطی روبرو هستند که مشخصه آن افزایش پیچیدگی، جهانی شدن و پویایی است. بنابراین سازمانها برای استمرار خود با چالشهای نوین ی مواجه هستند که برون رفت از این چالشها مستلزم توجه بیشتر به توسعه و تقویت مهارتها و توانایی های درونی است که این کار از طریق مبانی دانش سازمانی و روشهایی صورت می گیرد که سازمان از آنها برای رسیدن به عملکرد بهتر در دنیای کسب و کار استفاده می نماید.
بر این اساس اگر الزامات یاد شده، با نتایجی که از شناسایی، اندازه گیری و مدیریت سرمایه های فکری بدست می آید مورد مقایسه قرار گیرد به خوبی درک خواهد شد که سرمایه های فکری ابزار لازم برای حصول مزیت رقابتی پایدار را در اختیار دارند.
در دهه گذشته، جامعه دانشگاهی توجه خاصی به نقش دانش برای رقابت پذیری جهانی در قرن بیست و یکم نشان داده است. بطور آشکار دانش بعنوان استراتژیهای پایدار برای حصول و نگهداری مزیت رقابتی سازمانها تشخیص داده شده است ( بارنی[۱۶] ۱۹۹۱، دراکر[۱۷] ۱۹۸۸، گرانت[۱۸] ۱۹۹۱). از اینرو در جهان دانش محور کنونی، قابلیت‌های سازمانی بر اساس دانش بوده و مدیران بایستی درک نمایند که چه قابلیت هایی برای حفظ مزیت رقابتی شدن لازم است.
قابلیت های دانش از سطوح سازمانی ناشی می شوند که در سطح فردی شامل مهارتهای کارکنان و توانائیها بوده و در سطح سازمانی در برگیرنده تکنولوژیها، فرهنگ سازمانی و روابط شبکه ای و غیره است. امروزه شرکتها خود را بعنوان سازمانهای یادگیرنده ای ملاحظه می کنند که اهداف بهبود مستمر را در دارائیهای دانشی تعقیب می کنند ( سنگه، ۱۹۹۰) از این رو در این شرایط دارائیهای دانشی در حال تبدیل شدن به اهرم استراتژیک برای مدیربت کردن عملکرد کسب و کار و نوآوری مستمر شرکت می باشد ( موریتسن[۱۹] و دیگران، ۲۰۰۱).
در اقتصاد دانش محور امروز، شرکتها فقط محصول یا خدمت تولید نمی کنند بلکه می بایستی ارزش افزوده برای باقی ماندن در اقتصاد جدید خلق نمایند.
در حال حاضر سازمانهای موفق به خوبی متوجه شده اند که سرمایه گذاری بر روی IC برای افزایش توانایی ها در جهت خلق محصولات و خدمات با ارزش ضروری بوده و از اینرو بیشتر مدیران متفق القولند که IC مهمترین محرک خلق ارزش آنهاست. امروزه ارزش IC شرکتها از مقدار اندکی که در سال ۱۹۹۰ برآورده می شد به رقم ۱۵ میلیارد دلار در آغاز قرن بیست و یکم رسیده است ( بونتیس[۲۰]، ۲۰۰۹).
در این عصر چالش اصلی مدیران آماده کردن محیط مناسب برای رشد و پرورش ذهن انسانها در سازمان دانش محور است. بنابراین، توانایی مدیریت دانش، به مهارت اساسی مدیران در این سازمانها تبدیل شده است ( کوئین[۲۱]، ۱۹۹۲).
۲-۲-۱- سرمایه در مفهوم کلاسیک و جدید
مفهوم سرمایه را می توان از آرای مارکس دنبال کرد. در مفهوم پردازی مارکس، سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که سرمایه داران، کسانی که ابزار تولید را در اختیار دارند، از گردش کالاها و پول در
فرایندهای تولید و مصرف آن را بدست می آورند. در این گردش، به کارگران در مقابل کاردست مزد پرداخت می شود که به آنها امکان می دهد کالاهایی(از قبیل غذا، مسکن و لباس) را برای ادامه
حیات خود(ارزش مبادله) خریداری کنند. اما کالای پردازش و تولید شده توسط سرمایه داران را می توان با قیمت بالاتری در بازار مصرف فروخت(ارزش مصرف کننده). در این تصویر از جامعه سرمایه داری،
سرمایه بیانگر دو عنصر مرتبط اما متمایز است. از یک سو سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که به زعم مارکس توسط کارگران تولید شده اما نصیب سرمایه داران می شود. از سوی دیگر، سرمایه بیانگر یک سرمایه گذاری از سوی سرمایه گذاران به امید بازدهی و کسب سود در بازار است. بنابراین سرمایه در مفهوم مارکسی(کلاسیک) نظریه ای در باره روابط اجتماعی استثماری میان دو طبقه است(لین، ۱۹۹۹).
از دهه۱۹۶۰ به این سو، شاهد ظهور نظریه های جدید سرمایه هم چون سرمایه انسانی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی هستیم. به طور مثال نظریه سرمایه انسانی شولتز(۱۹۶۱) سرمایه را به مثابه سرمایه گذاری در آموزش با بازگشت سرمایه(سود) معین در نظر می گیرد. کارگران در مهارت های فنی و دانش سرمایه گذاری می کنند تا بتوانند با کسانی که فرایند تولیدرا کنترل می کنندبرای پرداخت به مهارت کارشان وارد مذاکره شوند. به همین ترتیب سرمایه فرهنگی آن گونه که بوردیو(۱۹۹۰) توصیف کرده است بیانگر سرمایه گذاری طبقه مسلط در باز تولید مجموعه ای از نمادها و معانی ای است، که توسط طبقه تحت سلطه، غلط درک و درونی شده و آن ها را به مثابه نمادها و معانی طبقه خود پذیرفته اند. این نظریه می پذیرد که توده ها(طبقه تحت سلطه) به عنوان عاملان اجتماعی می توانند سرمایه گذاری کنند و این نمادها و معانی را بدست آورند.
بدین ترتیب تصویر ساختار اجتماعی از مبارزه دو گانه آشتی ناپذیر، به تصویر گفتمان های لایه بندی شده تغییر مییابد. از طرف دیگر در نظریه های سرمایه جدید به جای اینکه سرمایه به عنوان بخشی از فرایند استثمار طبقاتی در جامعه دیده شود(تحلیل سطح کلان)؛ به چگونگی سرمایه گذاری کارگران و عاملان به عنوان کنشگرانی که برای کسب ارزش افزوده کارشان در بازار سرمایه گذاری میکنند پرداخته می شود(تبیین سطح خرد) و کنش یا انتخاب به عنوان مولفه های مهم در نظریههای جدید سرمایه ظاهر می شوند. بنابراین در این نظریه ها یک گذر تبیینی از سطح کلان به سطح خرد مشاهده میشود. نظریه های جدید سرمایه همچنین بر تعامل کنشهای فردی و وضعیت های ساختاری در فرایند سرمایه گذاری تاکید دارند(لین، ۱۹۹۹ به نقل از توسلی و موسوی، ۱۳۸۴).
جدول۲-۱- تحولات نظریه های سرمایه

 

  نظریه کلاسیک نظریه های سرمایه جدید
نظریه پرداز مارکس شولتز
تبیین روابط اجتماعی: استثمار
کارگران توسط سرمایه
داران(بورژوازی)
انباشت ارزش
اضافی توسط
کارگران
سرمایه الف- بخشی از ارزش
اضافی بین ارزش
استفادهدر بازار مصرف
و ارزش مبادله کالا
ب- سرمایه گذاری در
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...